Sunday, January 13, 2013

به خاطر یک مشت دلار کثیف

https://s0t26g.blu.livefilestore.com/y1p2I0Wn5kR_et-J67ee31gwvEDPgsA-L4_Xw_QMlpUaMhW-Q9JuV_4xjzwtIJFRzUaqIDLwzRJ6EokpVX7_N_CnYvGaMbvzIM4/1.jpg?psid=1
به خاطر یک مشت دلار کثیف
https://s0t26g.blu.livefilestore.com/y1p2I0Wn5kR_evQH6mtkkLBWvc3vshZLkCleBDYRKtMidKF0ZJjUk0NFEOl1CFVl0iASto8R1k_mIFPpXA2d0kmCfCLdxfHB7vs/4.jpg?psid=1
کلید واژه ها : چهره هاي پليد + سانحه توپولف + زنده ياد تيمسار دادپي + دلالان اکرايني + انسان هاي ديو صفت + اگهي استخدام + فريب دختران
https://s0t26g.blu.livefilestore.com/y1pIKoGrdh8t5sF_4-WQnbAsp757yc9vBZ2MgO0pnq4q2NnbNhRvzPoE_S5tYC6vWt4MtBbsPnFZ0sf8jwyB1T8T28OePFw1DKl/6.jpg?psid=1
از اين که مطلب قبلي در سايت به صورت ناقص منتشر شد ، پوزش مي خواهم . شايد به خاطر استفاده از مطالب دو پست و حجم بالاي نوشته ها بود . عذر خواهي بعدي رو هم بابت بازنشر اين مطلب قديمي پذيرا باشيد . همان طور که قبلآ هم اشاره کردم ، مطالب متنوعي رو در دست نگارش دارم . منتظرم تا  شرايط روحي و جسمي ام کمي مساعد بشه تا در کمال آرامش به تحقيق و تآليف بپردازم .  اما اين که چرا اين مطلب قديمي رو انتخاب کردم ، دليلش صرفآ اشاره به انسان هاي پست و فرومايه اي است که اغلب با اون ها در اجتماع مواجه هستيم .. ! در نخستين مقدمه اين پست که مرداد ماه ۱۳۸۸ منتشر شد ، چنين بيان کرده بودم :
به بهانه مقدمه ...  
باور کنید از روزی که هواپیمای توپولف شرکت کاسپین سقوط کرده و  ۱۶۸ انسان بی گناه پرپر شدند و متعاقب آن هواپیمای ایلوشین تیمسار دادپی نازنین آن گونه در مشهد سانحه آفرید و کالبد بی جانش  مظلومانه جلوی هواپیما افتاد .. بد جوری اوضاع روحی و فکری ام داغون شد . به ويژه وقتي متوجه شدم دست های پلیدی در کار بوده تا هواپیمای کهنه روسی را با عمر ۲۱ ساله وارد کشور کرده و از طریق روابط غیر قانونی مجوز پروازش رو بگیرند .. خیلی عصبی شدم . انسان های بی شرافتی که برای یک مشت اسکناس کثیف همه کار می کنند ! از این رو تصمیم گرفتم تا زنده ام به افشای چهره کثيف این خيانتکاران پردازم . خدا رو شاکرم که از طریق مجاری قانون اغلب این دلالان بی عاطفه و از خدا بی خبر مورد شناسایی و پی گرد قضايي قرار گرفته اند . شاید باورتون نشه .. وقتی در باب این قضیه سرگرم تحقیق بوده و مدام از خودم می پرسیدم چطور ممکنه افرادي برای کسب درآمد بیشتر حاضر به معامله با خون انسان های بی گناهی شوند .. !؟؟  در تفکرات خويش به آدم هاي بی عاطفه و مال دوستی برخورد کردم ، که شاید کم تر کسی به این جرثومه های پولکی توجه کرده باشد !! به همین دلیل تصمیم گرفتم از زاویه دیگری به کنکاش در باره اون ها پردازم ... !!
و اما ...
و اما ... وقتي مطلب فوق رو براي بازنشر انتخاب کردم ، تصميم گرفتم تجارب رو در رويي با عده اي ديگر  از اين قماش افراد رو به آن اضافه کنم . باور کنيد در تمام جوامع بشري از گذشته هاي دور گرفته تا به امروز قوانين سخت و سنگيني براي مجازات متخلفان و انسان هاي شرور تصويب و مورد اجرا گذاشته شده است که کشور ما هم مستثني از اين امر نيست  . با اين وجود ، متآسفانه هر روز با انسان هاي  خبيث و بد ذاتي در اجتماع و اطراف خود مواجه مي شويم که بويي از انسانيت نبرده اند ! جالب اين که براي فرار از مجازات همواره چهره انساندوستانه به خود مي گيرند ! اطراف ما مملو از اين بي وجدان هاست . که همراه با انسان هاي خوب و با شرافت در هر صنفي ظاهر مي شوند !  کافي است دقت کرده و گول اين از خدا بي خبران رو نخوريم ..!  
 
 https://fjrzfg.blu.livefilestore.com/y1p04x4U6_4V1TEIdxwFwyKgIR9od6eQ829Y21p0JoDFRoh-ZRUwjZCFJsC7kscWf8OSpelj9u8XmLIsPJ0fuM6ToKZ2AIuVgz_/9.jpg?psid=1
یک پرسش ساده ...
شما وقتی از منزل خارج شده و قدم به خیابان می گذارید ، ده ها شاید صد ها نفر رو می بینید که ار مقابل شما عبور می کنند .. با چهره های متفاوت .. زن ، مرد ، پیر ، جوان و کودک .. هیچ کس قادر نیست با مشاهده آن چهره ها پی به درون و ذات آن ها ببرد ! اغلب لبخند به لب دارند .. وقتی با ان ها همکلام می شویم دم از حقیقت و مهربانی می زنند .. طوری که با خود فکر می کنیم چه انسان های مهربانی هستند .. ولی هیچ کس نمی دوند پشت این چهره مهربان چه ذاتی نهفته است !!؟ و ما زمانی پی ماهیت اصلی بعضی انسان ها می بریم که نقاب از چهره شون برداشته شود ! جالبه بدونید بعضی ها این نقاب رو سال ها برای اجرای نقشه خود حفظ می کنند ! بعضی ها هم هر روز مجبور می شوند برای دقایقی آن نقاب رو از روی خود بردارند .. !! حال با اجازتون می خواهم در این پست به معرفی چند چهره و حرفه که با نقاب کار می کنند و من با ان ها برخوردي از نزديک داشتم رو بیان کنم ! مطمئن هستم هریک از شما بار ها و بارها با این انسان های نقابدار برخورد کرده اید ... باید آن ها رو گفت و معرفی کرد . تا انسان های کم تری به دام این افراد بیفتند ... !! 
ماجرای اول ...  
سعید و مریم زوج جوانی هستند که چند ماهی از ازدواج ان ها نگذشته است ... هر دو از خانواده سنتی   بوده و پایبند به اعتقادات دینی و مذهبی شون هستند . آن دو نذر داشتند .. روزی که موفق به خرید اتوموبیل شوند ، دو نفری برای زیارت حرم امام هشتم شیعیان به پابوس حضرت رضا (ع ) بروند . هر دو حسابی تلاش کردند .. و بعد از چند ماه با مقدار پس اندازی که داشتند و اخذ وام موفق شدند ماشین پرایدی رو خریداری کنند .. آن ها خیلی خوشحال بودند ... شب ها تا دیر وقت هزینه ها رو حساب می کردند .. مریم معتقد بود به جای پرداخت پول هتل ، بهتره اتاق کوچکی اجاره کنیم . سعید اعتقاد داشت چون نخستین سفر زیارتی شون محسوب می شه ، بهتره به فکر صرفه جویی نباشیم . چند روزی کار زوج جوان محاسبه مخارج بود .. ان ها حتی هزینه سوغاتی ها رو هم حساب کرده بودند .. بالاخره بعد از هماهنگی با محل کارشون ، یک روز صبح با هزاران اشتیاق راه افتادند ... سعید بقدری ذوق زده بود که به توصیه های همسرش مبنی بر توقف و استراحت اهمیت نداده و معتقد بود باید هر چه زودتر به مشهد برسیم .. آن دو خوشحال و خندان بودند .. سعید در حالی که رانندگی می کرد از جلوی داشبورد قوطی سیگارش رو برداشته و یک نخ از ان رو روشن کرد .. و با هر پک به سیگار به گذشته و آرزوهایی که داشت فکر می کرد .. ناگهان یادش اومد که چقدر در این لحظه صدای شجریان می چسبه ... از مریم خواست نوار استاد رو از داشبورد پیدا کند ...
دقایقی بعد مریم نوار رو به دست همسر جوان اش داد . اما همین که خواست در محفظه ضبط صوت قرار دهد به یک پیچ خطرناکی رسید .. سعید همین که خواست دو دستی از پیچ عبور نماید ، نوار از دست اش رها شده و به زیر پایش افتاد .. او در حالی که سعی می کرد در حال رانندگی دولا شده و نوار رو بردارد ، برای یک لحظه کنترل ماشین رو از دست داد .. پراید با شدت تمام به صخره ای برخورد کرده و در یک چشم به هم زدن مچاله شد .. !! خوشبختانه به هیچ یک آسیبی نرسید .. ولی ماشین داغون شده بود .. !! سعید در حالی که با دو دست سر خود رو محکم گرفته بود ، نظاره گر خودروی مچاله شده اش بود .. خودرو های زیادی برای همدردی متوقف شده و بعد از این که متوجه شدند سرنشینان سالم اند به راه خود ادامه دادند .. اما راننده یکی از خودرو ها که ظاهری مهربانی داشت به سعید نزدیک شد .. او طوری سعید رو دلداری می داد که انگاری فرشته ای است که از آسمان نزول کرده ..!! مرد گفت غصه هیچ چیز رو نخور درست می شه .. سعید به مبلغ وام و هزینه تعمیرات می اندیشید .. مرد مهربان گفت .. به من واگذار کن .. و در همین حال به دور و بر پراید چرخ می زد .. ! سپس نزد سعید آمده و در حالی که هنوز هم لبخند محبت امیزش رو داشت ، گفت من یک میلیون نعش ماشین ات رو می خرم !! سعید برای لحظه ای گیج شده بود .. بله این مرد مهربان نقاب چهره اش رو برداشته و از غم و اندوه مردم سوء استفاده کرده و از این راه نان می خورد .. !!
نتیجه اخلاقی ..
. افراد بسیاری وجود دارند که تنها منشآء درآمدشون سوء استفاده از غم و اندوه مردم است ! این افراد سودجو خیلی بی انصاف و بی وجدان هستند .. ان ها در حالی که مالک خودرو مستآصل و درمانده است ، روی مخ او کار کرده و به اصطلاح با زدن سر مال و تعریف از خود که بالاترین قیمت رو اعلام کرده است .. به اهداف خود می رسند . لعنت بر آن ها . باید آن ماشین رو آتش زد و به دره انداخت ولی به آن نامرد ها نداد ...
 ماجرای دوم ...
زهره و حمید هر دو کارمند هستند ... حمید مهندس شرکت مترو است . انسانی سر بزیر و مومن که همیشه ساکت و آرام است . همسرش زهره هم در یک شرکت دولتی کار می کند . هر دو به خاطر خرید اپارتمان جدیدشون ، سخت کار کرده و با اضافه کاری مخارج زندگی و هزینه تحصیل تنها فرزندشون رو تآمین کنند .. هیچ کدام اهل سیاست نیستند . روز هیجده تیر ماه امسال به مجلس عروسی در یکی از شهرهای کشور دعوت می شوند .. روز بعد قرار است یکی از دوستان از همان شهرستان به تهران بیاید  اما چون تهران رو بلد نیست ، زن و شوهر جوان قرار ملاقات رو در پارک لاله می گذارند .. از بدشانسی اون روز غروب در پارک حرکت های معترضانه ای آغاز می شود !! و در یک چشم به هم زدن توسط نیرو های انتظامی دستگیر می شوند ! اما بعد از دو روز بعد از تحقیقات دقیق ، غیر سیاسی بودن ان ها ثابت شده و آزاد می شوند .. اما در روزی که اقوام این زوج  با سند و وثیقه در یکی از کلانتری های تهران منتظر ورود زهره و حمید بودند ، هر دو از بازداشتگاه به کلانتری منتقل و از ان جا به دادگاه برده می شوند .. اقوام آن ها برای گم نکردن زوج جوان سوار یکی از تاکسی هایی که در جلوی کلانتری ها معمولآ توقف می کنند سوار می شوند .. فاصله دادگاه تا کلانتری راهی نیست .. اما راننده تاکسی که ظاهرآ فردی مومن و متقی خودش رو نشون داده بود و در طول مسیر هم مرتب از خدا و پیغمبر حرف می زده ، برای کم تر از یک ساعت رانندگی در شهر مبلغ سی هزار تومان از آن ها طلب می کند !!!
بله .. چون او هم در کارش حرفه ای بوده و می دانسته کسانی که سر و کارشون به کلانتری می افتد ، حتمآ گرفتارند و هنر این جور افراد ، سوء استفاده از ناراحتی مردم است ! او نقاب مردان خدا رو به چهره  زده و به قول معروف در شرایطی که مسافران او تمام هوش و حواس شون به دنبال رهایی اقوام خود از بند بوده ،برای اخاذی ان ها فیلم بازی می کرده است !! و خیلی راحت پنج شش برابر نرخ مصوب طلب می کند !! او خوب می داند وقت برای مسافر بخت برگشته خیلی اهمیت داره .. لذا نقاب برداشته و چهره کریه خود رو نشان می دهد !! شما در جلوی کلانتری ها و بیمارستان ها همیشه عده ای خاص رو می بینید که هنرشان تیغ زدن مسافران است ! به عبارتی نان خود رو از اجحاف به مردم درمانده و غصه دار تآمین می کنند !! البته آدم های با انصاف هم در میان ان ها وجود داره .. ولی در کل این جور افراد هنرشون پول در اوردن از آدم های گرفتار است ! خدا لعنت شون کنه ...
 ماجرای سوم ...
خبر فوت پسر هیجده ساله دوست صمیمی ام ماشالله مداح رو از یکی از همکاران می شنوم ! با چه عجله ای خودم رو به اکباتان محل زندگی دوستم می رسونم ... خدا قسمت نکنه .. دل هر انسانی با شنیدن صدای ضجه های این پدر و مادر داغدار کباب می شود . هیچ یک کنترل بر روی اعصاب خود ندارند .. دوستان صمیمی و همکاران خط پرواز که مثل من خبر مرگ ناگهانی " سامان " رو شنیده بودند خودشون رو با عجله به اکباتان رسونده بودند .. ماشالله در آغوش من خون گریه می کرد .. نفس ام بالا نمی آمد .. سامان با آرش من هیچ فرقی نداشت .. نزدیک به چهار دهه با او دوست و رفت و امد خانوادگی داشتم . یکی از همکاران با تجربه یواشکی در گوش من گفت ... بهروز ماشاالله رو تنها نگذار ، نگذار به هیچ عنوان دست به جیب اش کنه !! راستش رو بخواهید من منظور این دوست باتجربه ام رو نگرفتم !! بعد از دقایقی اطلاع دادند آمبولانس برای حمل جنازه آمده است .. من به سختی موفق شدم ماشالله رو کنترل کنم .. به هر حال او را تا محوطه پائین ساختمان همراهی کردم ... با دیدن همسر آقای مداح که بی نهایت بی تابی می کرد ، برای لحظه ای از دوستم غافل شدم ... ناگهان دیدم مردی ماشالله رو به گوشه ای کشیده و در حال گفت و گوست .. !! اولش زیاد اهمیت ندادم .. اما وقتی دیدم دست به جیب کرده و مشتی اسکناس بیرون اورد .. سریع خودم رو به او رسوندم ...
با واکنشی سریع مانع از پرداخت یک مشت اسکناس درشت به ان مرد شدم ... ماشاالله که اصولآ  انسانی دست و دلباز است ، گفت بهروز جان این آقا راننده آمبولانس است .. و می گه باید قبل از حرکت پول بگیرد . وقتی به پول های دستم نگاه کردم ، دیدم به اندازه حمل ده ها جنازه پول در مشت ام قرار دارد ..!! یک لحظه احساس کردم او کنترلی بر اعصاب و رفتارش ندارد .. و ان پول خیلی زیاد است !!! همین که خواستم از راننده امبولانس سئوال کنم که چقدر باید تقدیم کنم .. ؟ دیدم همون دوستی که توصیه کرده بود که نگذارم ماشاالله دست به جیب کند از راه رسید .. وقتی دید من با مشتی اسکناس در حال گفت و گو با راننده امبولانس هستم .. جلو امده و جویای قضیه شد .. رنگ راننده پریده و با لکنت گفت .. باشه بعدآ و سریع پشت آمبولانس نشست .. دوستم پرسید که چرا می خواستی پول بدهی !!؟ همه طبق فیش در حسابداری بهشت زهرا محاسبه خواهد شد !! حمل جنازه هم شامل خدمات آن هاست ... تازه دوزاری ام افتاد که اون راننده هم ماسک انسانیت به چهره زده بود .. و در یک لحظه مناسب به سراغ پدر داغدار رفته و مطمئن بود که کنترلی بر رفتار و اعصابش ندارد ... به راستی این پول ها خوردن داره .. !!؟ ای لعنت به شما ها ...    
ماجرای اخر ...
ماجرای آخر مربوط به بعضی واسطه های روسی و اکراینی است . اما فرق بسیار بزرگی با افرادی که در بالا ذکر کردم دارند .. ! جماعت نامردی که از ناراحتی مردم سوء استفاده کرده و نان شب شون رو از غم و اندوه مردم بدست می اورند ، هزاران بار  شرف به برخی دلالان هواپیما دارند . چون ان ها هرگز با کاری که انجام می دهند ، خون کسی رو به زمین نمی ریزند .. ولی این قوم فاسد برایشان هیچ فرقی نمی کند که با قالب کردن هواپیمای کهنه چند صد نفر مظلومانه پرپر می شوند ... روش کار  اغلب یکی است  .. ابتدا با نقاب خدمت و انسان دوستی وارد می شوند و از دغدغه فرسوده بودن هواپیما های ایرانی سخن می گویند .. ولی لحظه ای که نقاب رو از چهره بر می دارند ، متوجه می شویم در پشت ان چهره مهربان جانی خطرناکی خفته بود ! همین آقای بیات تعریف می کرد .. فردی ایرانی که خود رو همه کاره کارخانجات هواپیما سازی روسیه معرفی می کرد ، وقتی قرار شد یک فروند بوئینگ رو به یکی از خطوط هوایی معتبر بفروشد ( یا اجاره دهد ) از ارایه ریجستر هواپیما شانه خالی می کرد .. و مرتب مدعی بود که هواپیما مدل ۱۹۹۳ است !! اما وقتی بزرگان شرکت از طریق دیگری دسترسی به ریجستر هواپیمای یاد شده پیدا کردند ، فهمیدند هواپیما خیلی کهنه و قدیمی است !!
بله دوستان حکایت واسطه های روسی و اکراینی و همدستان خائن آن ها رو به فرصتی دیگه واگذار می کنم .. چون همان طور که اشاره کردم خوشبختانه از سوی مسئولان محترم قضایی شدیدآ پی گیری می شود . و هر نوع اطلاعاتی که بنده منتشر کنم ، ممکنه خللی در انجام تحقیقات به وجود بیاورد .. به همین دلیل به دوستان و هموطنان خودم مژده می دهم ، به همت مدیران و مسئولان هواپیمایی جلوی ورود هواپیماهای کهنه و شرقی گرفته شده است .. و نظارت شدیدی مبنی بر ایمنی پرواز ها صورت گرفته است که امنیت یک پرواز خوب و به یاد ماندنی رو تضمین می کند .. راستی تا یادم نرفته بگم .. بعضی از همین سودجویان با ارایه شایعات مختلف سعی در ترساندن مردم از مسافرت های هوایی رو دارند .. هدف ان ها تحت فشار گذاشتن مسئولان برای عقد خرید یا اجاره هواپیماهای دیگری است .. !!  زیرا آن ها اخیرآ به سمت هواپیماهای غربی گام گذاشته اند .! هرگز گول این جماعت رو نخورید و مطمئن باشید یک خلبان و گروه پروازی هرگز با هواپیمای معیوب پرواز نمی کنند ..
https://5lqnow.blu.livefilestore.com/y1pNgnZ9DZpDUrRqqpASQ2AxuPwlllKi2VSHp53ceOlAHwubjc1bg2sVGi_DieHOwBTuMepEbpo-MD2VhbG4Ig3q-gAx5XkGpPm/2moam54hmol5qr99728s.gif?psid=1 
شرکت هاي خصوصي ..
نمي دونم آيا اين روزا چشمتون به اگهي هاي استخدام نشريات خورده است يا خير !؟ خصوصآ قسمت بازاريابي يا منشي براي شرکت هاي خصوصي ! همان طور که مي دونيد اغلب اون ها خواهان دختر  خانم هايي با روابط عمومي بسيار بالا هستند ! تاکيد بر واژگاني چون " خوش برخورد " ، " روابط عمومي بالا " و کلماتي از اين دست براي بعضي از مديران شرکت هاي خصوصي مفهومي ديگر دارد . و متآسفانه به لطف تقاضاي انبوه براي بازار کار ، فرصت گزينش ، انتخاب و دستچين براي اين ديو صفتان فراهم مي شود ! که شکر خدا با هوشياري نيروهاي امنيتي و پليس و نظارت بيشتر در روند اگهي هاي استخدام  و با اطلاع رساني گسترده به خانواده ها ، کمي جلوي سوء استفاده از نواميس مردم گرفته شد . اما گرگ ها همچنان در کمين اند . يادمه يکي خبرنگاران زبل در تحريريه  ، که دختر خانمي ماجرا جو و شجاعي بود يک روز تصميم گرفت راز استخدام دختر خانم هاي خوش برخورد رو کشف کنه .. !  بقيه اش رو خودتون مي تونيد حدس بزنيد ! واقعآ بايد اطلاع رساني کنيم . بعضي از داوطلبان استخدام  به خاطر شرايط بد اقتصادي و فقر خانوادگي گاهي مجبور مي شوند تن به شرايط اين نامردان بدهند . واقعآ لعنت خدا بر اين آشغال هاي اجتماع که از نياز مردم سوء استفاده مي کنند . بايد خانواده ها رو آگاه کرده و از هر طريق که امکان دارد ، به افشاي ماهيت اين افراد بپردازيم .
سوء استفاده از پيشنهاد ازدواج 
عده ديگري از ديو صفتان انسان نما با بهره گيري از ترفند هاي گوناگون سر راه دختران معصوم قرار گرفته و  به بهانه پيشنهاد ازدواج ، دوستي و معاشرت خود رو با دختر بخت برگشته آغاز مي کنند . اين پست فطرت ها به طرق گوناگوني اعتماد طرف رو جلب مي کنند . و در فرصتي مناسب ، نه تنها به خواسته غير اخلاقي خود مي رسند بلکه با دزديدن طلا جواهرات و حتي فيلمبرداري از حرکت شنيع خويش دختر  بينوا رو تهديد به سکوت و عدم شکايت مي کنند ! دست بر قضا يکي از همين دختر خانم ها از طريق سايت با بنده مکاتبه کرده و داستان غم انگيز اغفال خويش رو برايم بازگو کرد . وي در بخش هايي از نامه خويش نوشته بود ، سه سال با پسر جواني مراوده داشتم . و از اون جايي که دختر احساساتي هستم ، متآسفانه به او انس بستم . خصوصآ اين که هر روز تآکيد مي کرد که به خواستگاري ام خواهد اومد .. تا اين که اتفاقي که نبايد پيش مي اومد ، به وقوع پيوست ! بعد از اين حادثه نه تنها از عشق و علاقه اش به من کاسته شد ، بلکه کم کم دوري هم مي جست .. از شانس بدي که دارم ، حامله شدم ! هرچه به او التماس مي کردم تا خانواده و برادر متعصب ام متوجه نشده اند ، بيا به قولت وفا کن .. اما دريغ از ذره اي عاطفه ! در نهايت بعد از تحمل سختي هاي فراوان مجبور به سقط جنين شدم .. ! و او را رها کردم . اما بقدري بي شرم و حيا است که هر روز تهديدم مي کنه که به دوستي با او ادامه دهم .. ! بله دوستان از اين موارد تا دلتون بخواد در صفحه حوادث نشريات هم به چشم مي خورد . دختران عزيز ما بايد خيلي مراقب دوستي ها باشند . خصوصآ روابط اينترني و چت که در نهايت به عشق و دوستي مي انجامد ! و بدون شناخت کافي ، در دام انسان هاي پليدي مي افتند که خلاصي از دست اون ها ساده نيست !  


https://s0t26g.blu.livefilestore.com/y1p8oFwifmvSNlgvjP74kMROe-Y268Hq5JtBkMCY4ZdvsbKpSD9hia2JfCPWBK_RkkROAmSc0vjOLt1-x00xr8EhH9MjoFxMlZu/autumn-3.jpg?psid=1
 در پناه ایزد منان پاینده و جاوید باشید .
بهروز مدرسی .
https://www.facebook.com/behrouz.modarresi فيس بوک ( اجالتآ مسدود کرده ام ) پ
نگارش اوليه : بیست و هفتم مرداد ماه ۱۳۸۸ .
اصلاح و بازنشر : ساعت ۶:۴۵ دقيقه بامداد به تاريخ چهارم شهريور ما ۱۲۹۱ .

 پاینده و برقرار باد ارتشیان دلاور و قهرمان ایران
درخواست ياري ..
بدينوسيله از تمام دوستان و خوانندگان محترمي که در زمينه خدمات فرودگاهي و يا حرفه هاي وابسته به صنعت هوانوردي ارتباط موثري دارند ، خواهش مي کنم در صورت امکان زمينه معرفي به کار و فعاليت براي جواني بسيار شرافتمند و سالم رو فراهم آورند . جوان ياد شده به خاطر عشق و علاقه به محيط فرودگاهي حاضر به انجام هر نوع کار قانوني است . او مدت ها قبل از من خواهش کرده بود تا کاري برايش پيدا کنم . و نوشته بود نامزد دارد و منتظر پيدا کردن کار مناسبي است تا ازدواج کند . راستش رو بخواهيد بنده به دليل مشغله هاي فکري موضوع رو فراموش کرده بودم . لذا از همه بزرگواراني که قادر به فراهم کردن کاري مناسب در تهران هستند استدعا مي کنم خواسته اين جوان  ( آقا مهدي ) رو براورده فرمايند . بديهي است اگر چه من ناميرده رو تاکنون نديده ام ، اما حاضرم هرگونه تضمين قانوني براي تحقق خواسته اين هموطن انجام دهم . ممنون از محبت شما عزيزان .
همچنين يکي از خوانندگان قديمي سايت که دختر خانمي ليسانسه است ، هميشه آرزو داشته است در کتابخانه يا کتابفروشي مشغول به کار شود .. مي دونم تحقق اين آرزو براي " بنفشه " نازنين که مدت هاست در جستجوي اين کار است ،زياد دشوار و دور از دسترس نيست . به خصوص اگر دوستان عزيز و خوانندگان گرامي آشنايي در اين حرفه دارند ممنون مي شوم در رسيدن به خواسته اين دختر جوان او را ياري رسانند . بديهي است بنده هر گونه ضمانت قانوني را رسمآ به عهده مي گيرم  . با سپاس از بزرگواري شما هموطنان مهربان ..

https://6gbplg.blu.livefilestore.com/y1ps-jfqiqH-2TZSbcWqT96YQTEeDDc0CiU64lTC2Tp28OtrraMr8kSS5lCWubJ5lIjD-HjkSM1A_7ZyBZcgU7QXe6gwwtppLpt/4.jpg?psid=1
     آرشیو وبلاگ اینجا 

No comments:

Post a Comment