Friday, November 5, 2010

مديري موج سوار قابل

دو کلمه حرف منطقي با مهران مديري

2moam54hmol5qr99728s.gif

y3qpb8toex3mxnp7q24m.jpg

" مديري موج سوار قابل " عنوان مطلب اين پست است که تقديم شما مي شود . در اين نوشته سعي کرده ام با نقبلي به خاطرات گذشته واژه " مرام " و معرفت رو که مديري در ابتداي فهوه تلخ از مردم ايران توقع دارد را به نقد بکشم . ضمن اين که مصرانه از مردم عزيز مي خواهم نه تنها قهوه تلخ ، بلکه هيچ فيلم و سريالي ديگري رو از شبکه هاي غير مجاز تهيه نفرماييد .

بر چسب ها : مهران مديري + لاله صبوري + شبکه اول ، گروه اجتماعي + شبکه پنج + قهوه تلخ + قلب يخي + شبکه سوم + جشن شبکه + فرهنگسراي خاوران + مرام و معرفت + جواد خياباني + تهيه کننده + کارگزدان

بهانه ای برای مقدمه ..

در همین ابتدای کار صادقانه اعتراف می کنم بنده هیچ مشکلی با شخص آقای " مهران مدیری " نداشته و ندارم . در باره سریال " قهوه تلخ " هم معتقدم : حرکت فرهنگی جدیدی توسط تهیه کنندگان محترم این سریال آغاز شده است . و برای نخستین بار یک کالای فرهنگی به این شکل در سیستم توزیع قرار گرفته است . و مردم محترم هم بايد در گسترش اين فرهنگ شرافتمندانه سهيم باشند . تا سرمايه و زحمات عده اي هنرمند توسط افراد قليلي سودجو به يغما نرود . اما آن چه باعث نگارش اين مطلب يا بهتره بگم انتقاد از شخص مديري شد ، خواهش هاي متوالي او از مردم مبني بر عدم کپي از آخرين محصول هنري اش است که با واژه هايي چون .. جان من ، من بميرم .. تو نميري انتظار مرام و معرفت از خريداران قهوه تلخ داشت ! و بنده با ديدن پلان هاي کليشه اي در ابتداي سريال اين پرسش در ذهن ام متجلي شد که " مهران خان .. خود تو چي !؟ آيا آن چه از مردم انتظار داري ذره اي در وجودت است !؟ آيا هرگز يک جو مرام و معرفت با همکارانت داشته اي .. !؟ مردم پيشکش .. !! " و سپس بي اختيار گذشته هنريش مثل يک فيلم سينمايي جلوي چشمانم اومد ! رفتار او با هنرمند محترم خانم " لاله صبوري " و همسرش در جشن سالگرد شبکه سوم سيما .. يا ساير قضاياي دوران تهيه کنندگي اش و ... اما از اون جايي که پاي سرمايه و اعتبار افراد و هنرمندان ديگري در ميان بود سکوت کرده و اصلآ صلاح ندونستم کوچک ترين نقدي در باره اين هنرمند به زبان اورم . چون شرايط جامعه و روحيات مردم رو در اين گونه مواقع به خوبي مي دونستم . و مطمئن بودم ممکنه تآثير هر چند ناچيزي در روند فروش قهوه تلخ داشته باشد . که در آن صورت بنده خودم رو هرگز نمي بخشيدم . اما بعد از مدتي وقتي در خبرهاي رسمي خوندم متآسفانه عمل زشت کپي از سريال قهوه تلخ صورت گرفته است و شبکه هاي زير زميني اقدام به پخش آن کرده اند .. ديگر سکوت رو جايز ندونستم ...

اصل خبر چه بوده است .. ؟

بنده دقيقآ عين خبر رو در ذيل درج مي کنم ..

قهوه تلخ هم کپی شد

سه شنبه گذشته- زمانی که فصل چهارم این سریال توزیع شد- مدیری گفت: «خوشحالم که سی دی قهوه تلخ کپی نشده است.» اما واقعیت چیز دیگری است

.

سایت گروه مجلات همشهری: زمانی که سریال «قهوه تلخ» در شبکه خانگی توزیع شد، مهران مدیری ترجیح داد در ابتدای هر قسمت از سریال دقایقی با مردم گفت‌وگو کند و با گفتن جملاتی مثل جان من کپی نکنید، مرگ من کپی نکنید و قربونتون برم، راضی‌شان کند تا پول‌هایشان را خرج خرید سی دی اوریجینال این کار کنند تا با این کار نه تنها یک پک شیک از سریال را در اختیار داشته باشند؛ بلکه برای ترویج فرهنگ کپی نکردن در جامعه قدمی بردارند. اما این اتفاق خوشایند خیلی دوام نداشت

.

همشهری سرنخ در شماره 67 خود نوشت: سه شنبه گذشته- زمانی که فصل چهارم این سریال توزیع شد- مدیری گفت: «خوشحالم که سی دی قهوه تلخ کپی نشده است.» اما واقعیت چیز دیگری است.

شاید در یکی دو هفته اول شاهد پخش کپی‌های این سریال‌ها نبودیم؛ اما عصر هر روز با یک نگاه سر سری به پیاده رو‌ها و بساط دستفروشانی که آنجا تردد می‌کنند مشخص می‌شود که شبکه زیر‌زمینی قاچاق فیلم‌ها در این دو سه هفته مشغول طراحی کاورهای جذاب برای کپی‌های غیرمجازشان بوده‌اند و برای همین تا امروز خبری از کپی‌های سریال‌ها نبوده.

این دستفروشان ده قسمت از سریال را داخل یک کاور شیک می‌گذارند و با قیمت بسیار نازل که حتی پول یک سی‌دی اوریجینال هم نمی‌شود به مردم می‌فروشند. متاسفانه این ضرر تنها متوجه قهوه تلخ مدیری نشد و سریال قلب‌یخی را هم می‌توانید در بساط این فروشندگان غیرمجاز پیدا کنید. محمد حسین لطیفی قبلا گفته بود اگر قلب یخی کپی شود و به شبکه قاچاقی راه پیدا کند شاید نتواند سریال را آن‌طور که می‌خواهد و در تعداد قسمت‌های بالا با تیراژ خوب تولید کند و ممکن است از این کار منصرف شود. گذشته از دستفروشان، گروهی از وبلاگ داران هم کپی سریال‌های مذکور را برای دانلود گذاشته‌اند. در همین راستا تصویر دنیای هنر- یکی از سرمایه گذاران قلب یخی که پخش فصل اول این سریال را به پایان رسانده است- اعلام کرد: «بعضی از سایت‌ها و وبلاگ‌ها با هدف سودجویی و ضربه زدن به شبکه خانگی، لینک‌های ویژه دانلود قلب یخی گذاشته‌اند. ما به این وبلاگ‌ها هشدار می‌دهیم که در کوتاه‌ترین زمان ممکن نسبت به حذف یا مسدود ساختن این بخش‌ها اقدام کنند که در غیراین‌صورت از طریق مراجع قانونی تحت پیگرد قرار خواهند گرفت و با آنها برخورد خواهد شد يک واقعيت تلخ ...

از اين که چنين اتفاقي رخ داده است ، واقعآ متآثر شدم . سال هاست متوليان فرهنگي کشور سعي دارند با ابزار هاي قانوني جلوي اين پديده بسيار زشت و غير معقول رو بگيرند . اما هر بار با دستگيري چند خرده پا يا فروشندگان دستفروش نه تنها هرگز به توقف کامل اين پديده خلاف دست نيافنند ! بلکه بر دامنه آن نيز افزوده شده است .. ! و همان گونه که در خبر بالا مي خوانيد ، اين عمل به وبلاگ ها هم سرايت کرده است ! بايد هر ايراني از خودش آغاز کند . وقتي من شما و ديگران کپي هاي غير مجاز رو خريداري نکنيم مسلمآ ديگر شبکه اي به نام قاچاق فيلم و سريال وجود نخواهد داشت . بياييم همه با هم متحد شده و با اين عمل غير اخلاقي مبارزه کنيم .

نقبي به گذشته ...

دقيقآ نمي دونم چند سال از پخش مجموعه " ساعت خوش " گذشته بود اما اين رو يقين دارم که هر يک از بازيگران اين برنامه شاد تلويزيوني به جايي رفته بودند که چندان خبري از ان ها در رسانه ها نبود . اون موقع چهره شاخص و متمايز آن گروه مديري بود و به همين دليل موفق شده بود با زرنگي ذاتي خود به فعاليت هاي هنري اش ادامه دهد .. اما به قول معروف هنوز " مديري " نشده بود ! در همون سال ها که اگه اشتباه نکنم اوايل دهه هشتاد يا کمي عقب تر بود . تهيه کننده اي بنام " م . ک " که از راديو به گروه اجتماعي شبکه اول تلويزيون آمده بود که بدليل اعتماد مدير وقت گروه مربوطه همچنين حرفه اي بودنش برنامه هاي پرمخاطب متعددي را به روي انتن مي فرستاد . و الحق با نو اوري هاي خاصي که انجام مي داد هميشه کارهايش با اقبال عموم مواجه بود . اما واقعيت اين است راز موفقيت و خوش ساخت بودن کار هاي تهيه کننده ياد شده در استفاده از عوامل کاملآ حرفه اي و شل کردن سر کيسه و دست و دلبازي او نشآت مي گرفت . در همين سال ها بود که بنده به دليل حضورم در هفته نامه سروش همچنين گروه ياد شده به عنوان يکي از اعضاي شوراي بررسي طرح هاي ترکيبي با تهيه کننده فوق آشنا شده و طولي نکشيد که مسئوليت تبليغات و روابط عمومي مجموعه وي به من سپرده شد .. همان طور که اشاره کردم برعکس بعضي تهيه کنندگان ، هم خوش اخلاق و خنده رو بود و هم حسابي پول خرج مي کرد .. يادمه وقتي براي تهيه گزارش به پشت صحنه هاي او سر مي زدم ، همواره بهترين تسهيلات رفاهي رو براي بازيگران و عوامل برنامه تدارک مي ديد .. و به قول معروف هرگز از ساندويچ کالباس خبري نبود ! ضمن اين که به تبليغات هم واقعآ بهاء مي داد .

تهمت و افترا پشت سر تهيه کننده !

از اون جايي که بعضي از مردم ما عادت دارند هرگاه کسي پيشرفت و ترقي کرد سريع پشت سرش حرف در اورده و تهمت و افترا به او زنند ، اين تهيه کننده با اخلاق ما هم از اين گزند مصون نماند . و خيلي از برو بچه هاي گروه و همکارانش مدام تهمت زد و بند به او مي زدند ! راستش رو بخواهيد چون مدير مربوطه واقعآ انسان مومن و با تقوايي بود براي خود من هم اين پرسش پيش اومده بود که چرا اکثر پروژه هاي بزرگ و حساس به اين تهيه کننده داده مي شود !؟ لذا يک روز که حاج آقا رو سر کيف ديدم ، اين قضيه رو با او در ميان گذاشتم .. ! مدير گروه که به صراحت کلام شهره است .. رک گفت : براي اين که وقتي کاري رو به او مي دهم ، شب سرم رو راحت روي بالش مي گذارم .. و مطمئن هستم که فردا بهانه نمي اورد که حاجي فيلم گيرم نيامد ، استوديو به من ندادند !! حتي شده بره استوديو بخره ، هرگز اجازه نمي دهد کار گروه بخوابه .. ! باور کنيد به عنوان يک انسان منطقي اين استدلال رو پذيرفتم . از سوي ديگر تهيه کننده ياد شده چهار نعل پيش مي رفت .. از حق نگذريم خيلي از چهره هاي جوان و گمنام رو ميدان داده و به هنرمندان بزرگي تبديل کرد .. هميشه به دنبال خلاقيت بود .. در همان سال ها يک روز همين آقاي تهيه کننده به اتفاق معاون گروه ( م . الف ) که انساني بسيار شريف و متواضعي است به اتفاق بنده قرار شد برويم به يکي از خيابان هاي فرعي منشعب از شريعتي ( حدودآ بالاي سيد خندان ) تا آقاي مديري رو ببينيم ! از اون جايي که اين بابا عادت به تنوع در انتخاب بازيگر و مجري در کارهايش داشت بنده زياد کنجکاوي نکرده و با ان ها به محل لوکيشن مهران مديري رفتيم ..

آغاز همکاري مديري با گروه ..

اون روز مهران خان مديري ضمن معرفي گروهي که با آن ها کار مي کرد براي انجام گفت و گوي خصوصي با معاونت گروه اجتماعي ما رو دعوت به يکي از اتاق هاي لوکيشن کرد . چون مسئوليت بنده تبليغات و روابط عمومي اين تهيه کننده بود ، در هنگام صحبت با مديري زياد به جزئيات و قرار و مدار ها توجه نکردم .. و بيشتر به دنبال کسب خبر از فعاليت کار اخر مديري بودم تا آن را در چرخه نشرياتي که فعاليت مي کردم منتشر کنم . طولي نکشيد که مديري رسمآ وارد دفتر تهيه کننده مورد بحث شد که اون موقع روبروي پارک ساعي قرار داشت . و کار همکاري و ساخت مجموعه هاي مشترک رو با يکديگر آغاز کردند . نبوغ مديري با خلاقيت و اقتدار مالي تهيه کننده از همه مهم تر اعتماد و حمايت حاج اقا به عنوان مدير گروه که بعد ها در مقام مديريت يکي از شبکه ها فعاليتش رو آغاز کرد ، باعث شد برنامه هاي جالبي از اين دفتر به روي انتن برود .. و من هم همچنان در کنار دوست تهيه کننده ام خبرهاي آن ها رو منتشر و تبليغ مي کردم . در همين سال ها که مديري تازه مزه پول و ثروت رو مزه مزه مي کرد ، يک مشکل اجتماعي برايش رقم خورد ! که مثل بمب در تهران صدا کرد ! خوب يادمه در اطراف ميدان وليعصر و خيابان هاي اطراف آن ، بعضي ها خبر مديري رو در ورقه هاي کاغذي تکثير و به مردم مي فروختند .. وارد اين قضيه نمي شوم .. به گفته مديري تهمتي بود که اصرار داشت از کارنامه اش پاک شود . ( و من هم مي پذيرم چون علاوه بر آو نام هنرمندان ديگري هم در ميان بود ) هيچ وقت اين جمله مديري رو فراموش نمي کنم که به من گفت " آقاي مدرسي دلم مي خواهد حتي در کيهان بچه ها هم خبر برائت من رو چاپ کني .. ! " ( نقل به مضمون ) و من نيز چنان کردم ..

فعاليت در شبکه تهران ..

وارد اين بحث نمي شوم که چه عاملي باعث قطع همکاري ام با گروه اجتماعي شبکه اول شد که سر از شبکه تلويزيوني تهران در اوردم . همان گونه که در مطالب قديمي نوشته ام ، مسئوليت روابط عمومي و بازبيني فيلم ها و سريال هاي اين شبکه رو به عهده داشتم . تا يادم نرفته با اجازتون يک پارانتز بي مورد باز مي کنم . . چندي پيش يکي از خوانندگان سايت بالاترين به بنده اعتراض کرده بود که .. " تو همون کسي هستي که در تلويزيون بازبين بودي و ... ! " و طوري روي واژه بازبين مانور داده بود که انگاري شکنجه گر بوده ام .. ! البته من پاسخ او رو ندادم ! اما جهت اطلاع دوستان عرض کنم . کار بنده به عنوان بازبين سانسور يا حذف کيلويي برنامه ها نبود ! بلکه با انجام بازبيني و نظارت در ميان انبوه حلقه فيلم هاي سينمايي ، ان هايي که مورد اخلاقي نداشته و داراي محتوا بودند رو انتخاب مي کردم .. و اگر هم احيانآ داراي صحنه هاي غير قابل پخش بود ، با ياداشت زمان پلان هاي مورد بحث آن ها را در اختيار مسئولان مي گذاشتم ! تا ان ها تصميم بگيرند .. همين ! ضمن اين که در همان موقع تلاش من و همکارانم اين بود که پلان هاي مورد دار رو طوري انتخاب کنيم که در صورت حذف به داستان فيلم لطمه نخورد ! به همين دليل تا چند سال متوالي شبکه تهران در نظر سنجي هاي سازمان مقام نخست رو کسب مي کرد . بگذريم .. دوراني که در شبکه تهران کار مي کردم ، همچنان با تهيه کننده ياد شده همکاري داشتم .. ديري نپائيد که حاج آقاي گروه اجتماعي به عنوان مدير به اين شبکه اومد . و مهران مديري براي اين شبکه با دوست تهيه کننده من کار مي کرد .. !

دفتر خيابان نياوران ...

کار تهيه و توليد مجموعه هاي پرمخاطب توسط گروه مديري و تهيه کننده فوق همچنان ادامه داشت . با گسترش کار هاي توليدي و ساخت سريال هاي متعدد ، آقاي " م . الف " تهيه کننده پر آوازه ما دفتر کارش رو به خيابان نياوران منتقل کرد .. يادمه يکي از سريال هاي آن ها با بازي خانم " لاله صبوري " که ايفا گر کاراکتر " مريم " بود اون موقع خيلي گل کرده بود . " رضا " شوهر خانم صبوري هم که جواني محجوب و هنرمند بود در تيم نويسندگان گروه قرار داشت . اون موقع رسم بود که هر آيتم رو يک يا دو نويسنده به اتفاق مي نوشتند .. خيلي از نويسندگان حرفه اي امروز مثل سروش صحت هم بودند . استقبال عمومي از اين مجموعه تلويزيوني خيلي زياد شده بود . به خصوص از بازي خانم صبوري مردم خيلي تعريف مي کردند .. و اکثر مطبوعات از من خواستار هماهنگي مصاحبه با خانم صبوري بودند . خب من هم بنا به مسئوليتي که داشتم ، اغلب روزها در دفتر حضور داشتم .. در ادامه کار مي ديدم خانم صبوري اون نشاط و روحيه لازم گذشته رو نداره .. و پشت صحنه هر روز گرفته تر به نظر مي رسد .. ! اوايل فکر مي کردم به خاطر مشکلات خانوادگي است .. از اين رو زياد کنجکاو نمي شدم .. تا اين که يک روز آقاي " م . الف " به من گفت .. تهيه کنندگي برنامه ويژه سالگرد شبکه سوم سيما رو به من داده اند و اگه مي شه تيم خبرنگارهايت رو در اختيار من قرار بده .. خب اون موقع دختر پسر هاي جوان زيادي با من همکاري مي کردند .. و هر جا بنده مي گفتم با جان و دل مي رفتند . چون مطمئن بودند بنده بد اون ها رو نمي خواهم .. طفلک بچه ها براي هر چه پر بار شدن مراسم خيلي زحمت مي کشيدند . و اون همه راه دور را از مجله سروش به فرهنگسراي خاوران ( محل برگزاري مراسم ) رو طي مي کردند ..

جشن سالگرد شبکه سوم سيما ..

همان طور که گفتم از مدت ها قبل بچه هاي تيم من با آقاي " م . الف " براي پربار شدن مراسم همکاري مي کردند .. خود من هم بعد از ظهر ها در خدمت گروه بودم .. تا اين که شب مراسم فرا رسيد .. جماعت انبوهي حضور يافته بودند .. به طوري که وقتي آقاي " صافي " مدير وقت شبکه سوم سيما براي حضور در مراسم اومد ، به زحمت جايي در بالکن براي او تهيه کرديم .. ! من هم علاوه بر سرپرستي و نظارت بر کار برو بچه هاي خودم ، در پشت صحنه هم حضور داشتم . مجري برنامه جواد خياباني بود . او هم براي جذابيت برنامه اغلب ورزشکاران سرشناس تيم ملي رو از وزنه بردار گرفته تا فوتباليست و .. دعوت کرده بود .. گروه مهران مديري هم به خاطر اين که سريال آن ها روي انتن بود و محبوبيت داشت همه حضور داشتند .. سالن به معناي واقعي شلوغ بود .. مخصوصآ که دوست ما سنگ تمام گذاشته بود . و با تهيه بسته هاي فرهنگي و اهداي سکه طلا مردم رو هيجان زده کرده بود . يک چند تا خواننده هم دعوت شده بودند که متآسفانه اسامي اون ها رو يادم نيست .. وقتي نوبت به گروه مهران مديري شد ، مجري برنامه از همه بازيگران دعوت کرد به روي سن بيايند .. مردم با ابراز احساسات از آن ها استقبال مي کردند .. بعد از معرفي تک تک بازيگران آن ها به پشت صحنه بر مي گشتند .. قبل از پايان مراسم نوبت به اهداي جوايز رسيد . گرو هاي تلويزيوني و برنامه سازان همراه با هنرمندان يکي يکي به روي سن دعوت مي شدند و هر يک از دست مدير شبکه جوايز خود رو به همراه يک سکه بهار آزادي دريافت مي کردند .. اما وقتي نوبت به گروه مهران مديري رسيد با کمال تعجب ديدم نامي از خانم صبوري و همسرش برده نشد ! ابتدا فکر کردم من اشتباه متوجه شده ام تا اين که ..

اعترافي که اشگ ام را در اورد ..

يکي دو روز بعد وقتي در لوکيشن خانم صبوري رو ديدم که در حال تمرين نقش اش است ، از او خواستم تا لحظه اي کارش رو تعطيل کنه .. از اون جايي که برايم احترام زيادي قايل بود ، سريع پذيرفت . ديگه برايم مسجل شده بود که افسردگي اين بانوي هنرمند ربط به کارش دارد ! بدون مقدمه دليل عدم دريافت سکه رو پرسيدم .. ! او دلش نمي خواست حرفي در اين باره بزند .. اما وقتي قول دادم سعي مي کنم مشکل اش رو حل کنم .. گفت " مديري از من خوشش نمي آيد ! " ( نقل به مضمون ) با تعجب پرسيدم چرا .. !!؟؟ گفت از خودش بپرسيد ! گفتم به همين دليل شما سکه نگرفتي .. !؟ گفت اين که چيزي نيست .. دستمزد من ساير بازيگران خيلي پائين تر است .. ! ديگه داشتم از تعجب شاخ در مي آوردم ! گفتم پس رضا چرا .. !!؟ با خنده گفت .. او هم به اتش من مي سوزد ! بهش گفتم نقش اصلي رو شما در اين مجموعه بازي مي کني .. و بدون اغراق عامل اصلي استقبال مردم تو هستي .. اون وقت اين جوري با تو برخورد مي شه .. گفت " واقعيت اين است مديري دوست نداره بازيگري از او جلو بزنه .. ! وقتي هم ديد استقبال و تعريف مردم و روزنامه ها از من زياد است ، با من رفتار تحقير اميزي مي کنه .. و در مراسم هم ديدي که حتي به آبدارچي مجموعه جايزه دادند الا من و شوهرم .. ! راستش رو بخواهيد از اين مسئله خيلي عصبي شدم .. و ازش خواستم صدايش رو در نياورد تا بگم چه کار کنه .. فرداي اون روز اولين کاري که کردم ، چک کردن ليست بازيگران و عوامل بود .. ديدم طفلک خانم صبوري خيلي به حق اش اجحاف شده .. در حالي که به فلان بازيگر خانم نقش چندم فرضآ ايکس ميليون تومن مي دهد به اين هنرمند چيزي زير نيم ميليون تومان دستمزد تعلق گرفته است .. !!

دعوت از خانم صبوري به خونه ام ..

چون در محيط اداره نمي شد با خيال آسوده حرف زد .. چند روز بعد خانم صبوري رو با همسرش براي صرف شام به منزلم دعوت کردم . وقتي از تفاوت دستمزد ها مطلع شدم .. از خانم صبوري پرسيدم چه مدت ديگه از قرار داد شما باقي مونده است .. فکر کنم گفت يکي دو روز ديگر باقي نمانده و بايد همه تمديد قرارداد کنيم .. بهش گفتم .. دخترم بدون تعارف کل اين مجموعه روي پر شما مي چرخه .. اين يکي دو روز رو هم برو .. با اتمام قرار داد ، ديگه پايت رو به دفتر نگذار .. گفت مديري خونه ام رو مي شناسه .. حتمآ مي آيد دنبالم .. ! بهش گفتم برو در خانه يکي از اقوامت که آدرس اش رو مديري نداره ، پنهان شو ! خلاصه اين که اون شب تمام قرار مدار ها رو با خانم صبوري و همسر نويسنده اش گذاشتم . و ازآن ها خواستم به هيچ عنوان تا اطلاع ثانوي با مهران مديري صحبت نکنند .. قرار گرديد هر خبري شد من به او اطلاع برسونم .. با اتمام تاريخ قرار داد قديمي ، مديري ورقه قرارداد جديدي رو به خانم صبوري داده و و از او مي خواهد فردا که اومد آن را امضاء نمايد .. ! جالب اين که به خاطر استقبال دستمزد همه رو اضافه کرده بود به جز خانم صبوري و همسرش .. ! ( اخه رسم است اگر مجموعه تلويزيوني مورد استقبال قرار گيرد ، در هنگام تمديد رقم را افزايش مي دهند ) خانم صبوري هم به حرف بنده گوش کرده و ابتدا در خانه خودش پنهان مي شود .. موقع ضبط برنامه مديري وقتي با غيبت بازيکن اصلي اش مواجه مي شود ، به منزل او تماس مي گيرد ! خانم صبوري پاسخ نمي دهد .. اون شب با تغير ديالوگ ها نقش خانم صبوري رو از نمايش حذف مي کند .. و همچنان هر از چند گاهي شماره منزل او را مي گيرد ..

همه خواستار بازگشت مريم بودند ..

در تماس هايي که با خانم صبوري مي گرفتم .. اطلاعات رد و بدل مي شد .. و او همچنان پنهان بود . مديري که دوزاري اش افتاده بود قضيه از چه قرار است چندين بار شخصآ به در خونه اون ها رفته بود ولي چون خبري نمي شنيد ، نوميدانه بر مي گشت .. او به هر جا که فکرش قد مي کشيد تماس گرفته بود . کم کم قضيه رسانه اي شد .. و روزنامه ها با عناوين جنجالي از مريم مي خواستند برگزدد .. ! دوستان اگه اون ايام رو به خاطر بياورند .. سريال بدون خانم صبوري حسابي لطمه خورده بود ! راستش رو بخواهيد از اتفاقاتي که اون روزها در اين راستا افتاد ، زياد يادم نيست .. فقط اين رو يادمه که قضيه خيلي جدي از طرف حاج آقا و مسئولان تلويزيوني در حال پي گيري بود ! به همين دليل به خانم صبوري گفتم که حالا وقت اش است همه حرف هايش رو با مديران شبکه و گروه در ميان گذاشته و از اجحاف و تحقيري که مهران مديري در برنامه جشن شبکه سوم به سر او و همسرش آورده سخن گفته و سپس موضوع رو به اجحاف در دستمزده ها سوق دهد .. جالب اين که مديري وقتي شنيد قضيه پرداخت ها و ساير مسايل رو شده است .. بار ديگر سراسيمه به منزل ان ها مراجعه کرده و حاضر شده بود با پرداخت ميليون ها نومان خسارت ، و عقد قرارداد جديد او برگردد .. ! عاقبت وقتي احساس کردم که صداي ظلم مديري به گوش مسئولان رسيده است ، با مشورتي که با هم داشتيم ، قرار شد تمام وعده هاي مديري در حضور مدير گروه به صورت رسمي امضاء و قانوني شود ... !

مديري همه رو شوکه کرد .. !

خانم لاله صبوري بعد از دريافت دستمزد واقعي خويش به سر کارش برگشت .. و با پايان گرفتن مجموعه مديري ديگر او و همسرش رو دعوت نکرد .. و از افراد ديگري به عنوان چهره جديد استفاده کرد . مدت ها از اين موضوع گذشته بود .. و من در شبکه تهران بودم . بعد از قضيه خانم صبوري من هم ارتباط ام رو با اون دفتر قطع کردم .. و هرگز نه من و نه خانم صبوري در جايي عنوان نکرديم که پشت قضيه مخفي شدن اين هنرمند من نقش داشتم .. مهران خان مديري همچنان با آقاي " م . ک " همکاري مي کرد .. و هر سال مجموعه هاي طنز جالب و مخاطب پسندي رو ارايه مي دادند .. تا اين که يک روز يک خبر همه رو در شبکه شوکه کرد .. ! خبر از اين قرار بود .. مهران خان مديري زير پاي معرف و تهيه کننده خودش رو خالي کرده .. و در ارايه طرح جديد ، خود رو به عنوان تهيه کننده به تلويزيون معرفي کرده است .. !! اون هايي که از نقش و محبت هاي آقاي تهيه کننده نسبت به مهران مديري اطلاع داشتند ، اصلا باورشون نمي شد که او چنين کاري رو انجام داده باشد .. اما در دنياي حرفه اي و انباشت پول و سرمايه ، مرام و معرفت اصلآ معنايي ندارد .. !!‌ مديري با آموخته ها و امکانات بي دريغ مردي با شخصيت ، به چنان جايگاهي رسيده بود که ديگر سايه شخص ديگري رو تحمل نمي کرد ... در جايي خوندم از مهران مديري به عنوان " رند وارونه " نام برده شده است .. و نويسنده سعي کرده بود رندي او رو تشريح نمايد ..

مهران موج سوار زيرک ..

واقعيت اين است که او علاوه بر هنر درخشاني که در زمينه تهيه و توليد برنامه هاي پر مخاطب دارد . و هنرمند قابلي است ، شم بالايي در استفاده از شرايط حاکم بر جامعه را دارد . به عبارت صحيح تر او استاد موج سواري است .. ! بنده اگر چه فاقد دانش و گرايش هاي سياسي ام ، اما به اين نکته خوب واقفم که مديري استاد استفاده از امواج و جريانات سياسي است .. و با ظرافت خاصي آن را انجام مي دهد . به عنوان مثال به روزهاي اعتصاب برخي نمايندگان اصلاح طلب در مجلس اشاره مي کنم .. که سريع با دستمايه قرار دادن ان ، برنامه اي پر مخاطب ارايه داد . تا اين جاي قضيه هيچ ايرادي بر او نيست .. هنرمند بايستي از اتفاقات روزگار خودش الهام گيرد .. اما با ادامه کار هاي خود که ريشه در مسايل سياسي داشت ، رسانه ها از او به عنوان فردي که قصد دارد چهره دورغين تلويزيون هاي ماهواره اي رو رسوا کرده و خوراک دروغين به خورد آن ها دهد ، ياد کرده و با اشاره به کاراکتر " نظام " از او و کارش سخن ها گفتند .. تا جايي که رسانه هاي اپوزيسيون از او به عنوان مهره حکومت ياد مي کردند .. ! اما بلافاصله در کار جديد او يعني " قهو تلخ " مي بينيم که نظرات همين افراد صد و هشتاد درجه در باره او تغير جهت داده و از او به عنوان عامل مردمي ياد مي کنند .. !! در اين که قشر اپوزيسيون ما اعتقاد به کلام و واقعيت ها نداشته و هر مسئله اي رو به نظام و حکومت ربط مي دهند ، بحثي نيست .. و پرسشي که از آقايون دارم اين است .. چگونه است فردي رو که تا ديروز عامل نظام معرفي مي کرديد و سعي در نخريب چهره اش داشتيد ،چطور يک شبه يا بهتر بگويم با ساخت برنامه اي ديگر .. او را عامل مردمي مي خوانيد .. !!؟؟‌ اما نتيجه اي که مي خواهم بگيرم ربطي به جريانات فوق ندارد .. بلکه مي خواهم تآکيد نمايم که .. اين مهران خان است که خوب مي داند چگونه درونمايه توليداش رو به قضايا ربط دهد !! و يک بار اين ور جوي قرار گيرد و يک بار ان سوي جو .. ! دلم به حال مردماني مي سوزد که خيلي سريع تحت تآثير القائات و شايعات بيگانگان قرار گرفته و باورشون مي شود که طرف مثلآ مخالف فلان انديشه و شخص است .. !!‌

کلام اخر ..

خيلي دلم مي خواهد سطح فرهنگي و اگاهي ملت ايران به جايي برسد که ديگر با هر شايعه اي تحت تآثير قرار نگيرند .. و هر حرفي رو باور نکنند .. ! همه اين داستان ها به خاطر پول است . و امثال مهران مديري ها بايد بدونند از قديم گفته اند .. از هر دستي بدهي ، از همون دست هم خواهي گرفت .. ! او که خود ذره اي معرفت و مرام نداشته است ، با چه رويي از مردمان خواستار معرفت و مرام است !‌؟ باز هم تکرار مي کنم .. مردم بايد هرگز کپي غير مجاز خريداري نکنند .. و برنامه هاي فرهنگي رو به خاطر محتوايش خريداري کنند نه شايعه .. البته شنيده ام که قهوه تلخ کار جالبي از آب در امده است . که به همه دست اندرکارانش و شخص مديري تبريک مي گويم .

در پناه ایزد منان پاینده و جاوید باشید .

بهروز مدرسی

این پست ساعت ۶:۴۵دقيقه بامداد سيزدهم آبان ماه ۱۳۸۹ پایان یافت .

پاینده و برقرار باد ارتشیان دلاور و قهرمان ایران

ajr4i2ce8c0d7seedv8o.jpgWeblog-Archive-.jpg

آرشیو سایت اينجا آرشیو وبلاگ اینجا

c9grzonv11okublhvvhp.jpg

pplnwui1jq5rw7l7897x.jpg

پیشنهاد دو پست دولتی توسط احمدی نژاد ( اینجا )

چگونه به جای دختر خارجی ، برادر پاسداری را تحویل ام دادند !! ( اینجا )

  • چگونه از تهمت کودتای نوژه ، نجات پیدا کردم !!؟ ( اینجا )
  • به جای قطعه هواپیما بهروز وثوقی تحویل دادند !! (اینجا )
  • ماجرای جدا شدن سر مسافری در مقابل چشمان خانواده اش !! (اینجا )
  • نقش ستون پنجم در سقوط هواپیمای آیت الله محلاتی ! ( اینجا )
  • آیا تاکنون آتش گرفتن انسانی رو از نزدیک دیده اید !!؟ ( اینجا )
  • ادار خلبان ، نظم پایگاه را به هم ریخت !! (اینجا )
  • دلایل سقوط هواپیمای خبرنگاران ! ( اینجا )
  • آیا زندانیان سیاسی به دریاچه نمک ریخته می شدند !!؟ ( اینجا )
  • چگونه به دبیر کلی حزب خران برگزیده شدم !!؟؟ ( اینجا )
  • انتقاد از اعلیحضرت همایونی جهت رفاه الاغ !! ( اینجا )
  • با خلخالی در صحرای طبس ! ( اینجا )
  • چرا در پرواز آبنبات تعاروف می کنند !؟ (اینجا )
  • پرواز به قبیله آدمخواران !! (اینجا )
  • عملیات محرمانه نجات زندانیان ( اینجا )
  • ماجرای اشگ ننه علی ( اینجا )

    شوخی با حاج آقا در جبهه ! ( اینجا

    توجه ... توجه.... توجه

    خوانندگان محترم لطفآ توجه داشته باشيد :

    کليه کامنت هاي وبلاگ ( دل نوشته هاي يک سرباز ) بدون پاسخ منتشر مي شوند .

    دوستان محترم پرسش هاي خود را فقط در سايت ( خاطرات يک خبرنگار ) مطرح فرمايند .

    فراموش نکنيد فقط به کامنت هاي پست اخر پاسخ داده مي شود .

    روز خوبی داشته باشید