Saturday, October 9, 2010

غرش هواپيماي خفاش راديو منافق را خفه کرد

غرش هواپيماي خفاش راديو منافق را خفه کرد

njbmc4g1wz8x0d3t227y.gif

bbck0mxnwn7x5nglls69.jpg

" خفاش و راديو منافق " عنوان مطلب اين پست است که تقديم حضورتون مي کنم . واقعيت اين است حرف و حديث فراواني در باره گروهک جنايتکار منافقين دارم . و در اين پست متاسفانه با وجود عدم تمايل قلبي ام براي پرهيز از ورود به حيطه هاي سياسي اما ناگزير در جاهايي پاراگراف هايم سياسي شد .. که عذر خواهي مي کنم . هدف بنده ترسيم برشي از تاريخ در زمان جنگ است . که در ان به هواپيماهاي خفاش ماموريتي تاريخي واگذار مي شود ...

برچسب ها : هواپيماي خفاش + گروهک منافقين + مسعود رجوي + مسعود کشميري + راديو منافق + کوه هاي کردستان + فرستنده راديويي + دفتر نخست وزيزي + انفجار + آواکس + تامکت + عراق + تبليغات

به بهانه مقدمه ... !

دوستانی که بنده رو از نزدیک می شناسند يا با من در ارتباط اند .. به خوبي مي دونند که کلآ آدم صلح طلبي هستم . و هرگز کينه کسي رو به دل نمي گيرم . اما خوانندگان محترمي که نوشته ها يم رو در وبلاگ و سايت مطالعه مي فرمايند، شاهد کينه و نفرت بسيار شديدم به سران خائن گروهک تروريستي منافقين هستند .. ! و ممکنه اين پرسش براي آن ها پيش بيايد که ريشه اين خشم و نفرت از کجا سرچشمه مي گيرد .. !؟ اگر چه بار ها در خلال مطالب ام به اين موضوع اشاره کرده ام ، اما واقعيت اين است براي آگاهي نسل جوان امروز تصميم داشتم در يک پست اختصاصي از چگونگي شکل گيري اين سازمان مخوف و اقدامات جنايتکارانه آن ها از بعد از انقلاب ، دوران دفاع مردانه و بعد از جنگ را مفصلآ توضيح دهم . و حتي براي تکميل سابقه تاريک آن ها دست به دامن يکي از خوانندگان انديشمند سايت شدم . او هم سنگ تمام گذاشته و کلي مطلب دست اول برايم ارسال کرد . اما راستش رو بخواهيد به دنبال بهانه اي محکم براي ارايه آن بودم . آخه همه مي دونند که بنده با سياست و مسايل مرتبط با آن اصلآ ميانه اي ندارم .. ! تا اين که چندي پيش در بخش نظرات دوست محترمي نوشته بود .. خاطراتي هم از پرواز با هواپيماهاي " خفاش " بيان کنم . خوشبختانه بعد از کمي تمرکز ياد يکي از ماموريت هاي مهم و تاريخي نيروي هوايي در زمان جنگ افتادم . و از آن جا که با گروهک منافقين در ارتباط است ، براي آشنايي خوانندگان جوون با اجازتون ابتدا در چند خط نگاهي به پيشينه آن ها ( که دوست عزيزم فرستاده ) انداخته و بعد خاطره ام رو مي گويم ...

نگاهي به کروهک منافقين

سازمان مجاهدین خلق ایران نام یک گروه سیاسی- نظامی است که در سال 1344 توسط سه تن از روشنفکران جوان مسلمان، با هدف سرنگونی رژیم وابسته پهلوی تأسیس شد. این سازمان نیز همچون اغلب گروه هایی که در دهه 1340 مشی قهرآمیز را در مبارزه برگزیدند، تحت تأثیر سرکوب قیام مردمی 15 خرداد و شکست مبارزات مسالمت آمیز، در جریان تدوین استراتژی به «مبارزه مسلحانه» رسید و به تدریج با بهره گیری از تئوری ها و تجارب جریان های چپ و مارکسیست آمریکای لاتین، شیوه «جنگ چریکی شهری» را در تاکتیک اتخاذ کرد.(کتاب سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام جلد 1 صفحه 273

فرازهای مهم

در سال 50 بنیانگذاران این سازمان و بدنبال آن اکثریت کادر آن توسط ساواک دستگیر و با اعدام بنیانگذاران و تعداد از کادرهای اصلی آن ضربه سختی را متحمل شد و در آستانه تلاشی کامل قرار گرفت. در سال 54 با تغییر ایدئولوژی، مارکسیسم را پذیرفت و بدنبال آن تصفیه های خونینی در آن صورت گرفت و تعدادی از کادرهای آن از جمله مجید شریف واقفی به قتل رسید. در سال 57 به یمن پیروز انقلاب پیروزمند و سقوط شاه کادرهای باقی مانده از زندان آزاد شدند و از همان ابتدا به مخالفت با رژیم جدید دست زدند. در سال 60 بدنبال 3 سال کش و قوس بالاخره مشی مسلحانه را بر علیه حکومت جدیدالتاسیس و به منظور سرنگونی سریع آن برگزیدند.متعاقب آن سران این گروه به فرانسه و سپس به عراق پناهنده شدند و خود را بطور کامل در راستای سیاست های دولت عراق و بر علیه منافع مردم ایران قرار دادند. بدنبال شکست های پی درپی در استراتژی های اعلام شده بحث های جدیدی به نام انقلاب ایدئولوژیک به راه افتاد که سرآعاز آن ازدواج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو همسر مهدی ابریشمچی بود. از این سرفصل یعنی از 64 به بعد این سازمان سیاسی نظامی عملا مسیر تبدیل شدن به یک فرقه مذهبی – تروریستی خطرناک را به سرعت طی کرد و نیروهای خود را به ورطه ای فوق العاده هولناک کشاند. در سال 67 با نا امیدی دست به آخرین حربه جنگی خود زد و به قصد تصرف تهران با کمک نیروهای عراقی و تسلیحات غربی به سمت تهران به حرکت درآمد و بعد از 3 روز با تحمل تلفات بیشمار شکست را پذیرفت و نیروهای باقی مانده ناچار به عراق متواری گردیدند. بعد از این واقع سیل ریزش نیرویی در این سازمان آغاز و تاکنون رو به افزایش بوده است و عملا این فرقه تروریستی را به سمت نابودی کامل فیزیکی سوق داده است. این فرقه در حال حاضر بعنوان تنها راه بقاء مشغول وطن فروشی و جاسوسی به نفع بیگانگان است و سعی میکند تا با آویختن خود به قدرت های بزرگ مفری برای نجات بیابد.

و اما ... هواپيماهاي خفاش

اغلب دوستان و خوانندگان محترم بر اين امر واقف اند که .. بنده وسواس و حساسيت فوق العاده اي در بيان مسايل مربوط به ارتش دارم . و اگر چه هيچ گونه دسترسي به اطلاعات طبقه بندي شده ندارم ،‌ ولي آموخته ام هميشه حافظ اسرار باشم . به همين دليل در بحث هواپيماهاي " خفاش " صرفآ به موضوعات غرور آفرين و افتخارات کاربرديش در زمان جنگ اشاره مي کنم . و کاري به ساختار فني و عملياتي آن ندارم . ( در حقيقت آگاه هم نيستم ) ... و اما هواپيماهاي خفاش :

از ان جايي که در زمان حکومت شاهنشاهي جهان از دو قطب شرق و غرب تشکيل شده بود و همواره جنگي سرد بين آن ها حاکم بود ، آمريکايي ها که تامين کننده اصلي تجهيزات ارتش بودند براي آگاهي از تحرکات نظامي روس بر روي بعضي هواپيماهاي نظامي سيستم هاي مدرني را نصب کرده بودند . و با پرواز مداوم در مرزهاي شمالي کشور به استراق سمع مي پرداختند ! اصطلاح " خفاش " به هواپيماهاي سي - ۱۳۰ که داراي چنين ابزارهايي بودند ، اطلاق مي شد . که تقريبآ نوعي " آواکس " هستند . در ارتش شاهنشاهي ماموريت هاي خفاش با دربار هماهنگ مي شد . از اين رو داراي حساسيت فراوان بود . به طوري که حتي به خلبان و گروه هاي پروازي خفاش اجازه تماشاي سيستم هاي درون هواپيما رو نمي دادند ! حتمآ يادتونه يکي از استاد خلبانان با غيرت ( سروان مقداد پور ) به بهانه ادرار چه غوغايي به پا کرد !؟ بعد از انقلاب با وجود از کار انداختن سيستم هاي حساس خفاش ها توسط امريکايي ها ، متخصصان با غيرت ايراني آن ها رو راه اندازي کردند . و اين هواپيما ها در زمان جنگ خدمات ارزشمندي رو ارايه دادند . به طوري که عملآ به مقابله آواکس هاي آمريکايي هم مي رفتيم ! کار به جايي رسيده بود که صدام حسين براي سرنگوني هواپيما هاي خفاش جوايز کلاني رو در نظر گرفته بود ! اما رشادت بر و بچه هاي خفاشي مانع از تحقق اين آرزو مي شد . اگه خاطر مبارک تون باشه حرف هاي دوست بسيار عزيزم جناب سرگرد ( ابراهيم فولادوند ) را در مقابله با ميگ هاي عراقي به عنوان خاطرات یک خفاشی در همين تارنما درج کردم ..

سرگرد ابراهيم فولادوند آن قدر با هواپيماي خفاش پرواز کرده بود که طفلکي به شکل خفاش در امده بود !

نقش گروهک منافقین در جنگ ..

در باره نقش مخرب و ضد بشری " سازمان مجاهدین خلق ایران " تا دلتون بخواد کتاب و مقاله نوشته شده است . و امروز کم تر کسي در جهان پيدا مي شود که با پيشينه و اهداف اين گروهک تروريستي آشنايي نداشته باشد ! اما آن چه بنده قصد بيانش را دارم ، صرفآ ديده ها و شنيده هاي شخصي خودم است که در مقام يک فرد غير سياسي ؛ يا بهتره بگم يک نظامي حاضر در جنگ مطرح اش مي کنم . اون هايي که سن و سالي ازشون گذشته خوب به خاطر دارند .. در روزهايي که تازه جنگ ايران و عراق آغاز شد ؛ هنوز ماهيت و چهره واقعي اين سازمان براي مردم آشکار نشده بود ! طرفداران آن به عنوان يکي از گروه هاي انقلابي که در پيروزي انقلاب نقش داشتند آزادانه در سراسر کشور سرگرم فعاليت سياسي ( شما بخوانيد توطئه ) بودند . و خيلي راحت نشريات حزبي شون رو در دکه ها و کنار پياده رو به فروش گذاشته و تبليغ مي کردند .. !! خوب يادمه اوايل جنگ که براي انجام طرح گسترش ( طرح مصون ماندن هواپيماها در تهران ) تعدادي از هواپيماهاي سي - ۱۳۰ رو به مشهد منتقل کرده بوديم ، غروب ها که از منطقه جنگي برمي گشتيم سطح شهر پر بود از دختران جواني که آن ها را " ميليشيا " مي ناميدند سعي در فروش کتاب ها و هفته نامه هاي حزبي شون رو داشتند .. يک عده مردم بي کار هم معمولآ دور و بر اين جوانان فريب خورده پرسه زده و گاهي هم به بحث مي پرداختند .. ! چرا راه دور بروم .. در انتخابات نخستين دوره رياست جمهوري " مسعود رجوي " سرکرده جاني آن ها هم براي احراز پست رياست جمهوري کانديد شده بود ..!!

چه راحت غافل شديم .. !

از همون روز نخست جنگ که جوون هاي ما دسته دسته براي دفاع از خاک وطن به مراکز نظامي براي ثبت نام هجوم مي بردند ، مردم با غيرت و شرافتمند ايران هم عزم خود رو جزم کرده و در راستاي حمايت از رزمندگان کشور حمايت و پشتيباني خود رو عملآ اعلام کردند . حتمآ يادتونه که چگونه پير و جوان آستين ها رو بالا زده و در نقش تآمين تدارکات و مايحتاج جبهه ها وارد عمل شدند . اين حرکت خود جوش مردمي شوک بزرگي به سران سازمان مجاهدين خلق وارد کرد ! و تئوريسين هاي آن زنگ خطر فرا گير شدن اتحاد مردمي رو به صدا در اوردند .. ! و دقيقآ در همين مقطع بود که " طرح بزرگ فريب جوانان و نوجوانان " کشور رسمآ کليد خورد .. ! و موتورهاي جذب نيرو در سازمان سخت به کار افتاد ! در آغاز آن ها سوژه هاي خود را از ميان جوانان مومن که تفکرات انقلابي داشتند انتخاب مي کردند . به همين منظور محله هاي فقير نشين جنوب شهر نخستين شکارگاه بود . جواناني که از اختلاف طبقاتي و تبعيضات به ستوه آمده بودند .. و اغلب ان ها نقش موثري در تظاهرات قبل از انقلاب داشتند به راحتي گول فريب و چرب زباني سرپل ها را مبني بر ساختن جامعه بي طبقه توحيدي و رسيدن به مدينه فاضله رو خوردند .. و تا به خود امدند ، در تار و پود مافياي ترور و وحشت غرق شدند . طولي نکشيد که نقاب از چهره سران آدمکش مجاهدين کنار زده شد و به خاطر ماهيت نفاق گونه اي که داشتند ، به عنوان گروهک منافقين ناميده شدند .. ! آن ها از همون آغاز کار دست به اسلحه برده و ترور هاي خود رو در سطح شهرها آغاز کردند .. سوژه آن ها در ابتدا مسئولين و مقامات کشور بود . بعد از مدتي افراد مومن و حزب الهي تبديل به سوژه آن ها شدند .. طولي نکشيد که مردم عادي کشور رو هدف قرار دادند . و براي زهر چشم گرفتن از مسئولين اقدام به ترور هاي کور در کوي و برزن نمودند .. !!

جنگ در دو جبهه ...

آن هايي که کم ترين آشنايي با الفباي جنگي دارند به خوبي مي دونند که جنگ و در گيري در جبهه داخلي به مراتب خطرناک تر از مواجه با قواي متخاصم خارجي است . چون در جنگ هاي کلاسيک و حتي مدرن توان و استعداد نيروهاي دشمن براي فرماندهان و ستاد هاي عملياتي مشخص است . و بر اساس انديشه هاي نظامي درگير جنگ مي شوند . اما مواجه با جبهه داخلي مخصوصآ از نوع منحصر به فردش که با نفاق و عوامفريبي به جذب نيرو پرداخته و ناجوانمردانه دست به ترور هموطنانش مي زند ، واقعآ کار دشوار و طاقت فرسايي است .. و جالبه بدونيد ما عملآ در دو جبهه درگير جنگ شده بوديم .. ! با يک مثال ساده در باره واحد خودم ، عمق مشکلات و سختي کار رو بيان مي کنم . در پايگاه يکم ترابري که وظيفه خطير پشتيباني جبهه هاي جنگ و حمل مجروحين رو به عهده داشتيم ، در طول پرواز تمام دغدغه و حواس مون به انجام صحيح ماموريت بود .. از مشکلات جنگي مانند مواجه با شکاري هاي دشمن ، آتشبار هاي قوي ( خودي و غير خودي ) و خطرات نقص فني و غيره صرف نظر مي کنم . وقتي خسته و کوفته از ماموريت برمي گشتيم ، بايد تمام حواس مون رو حسابي جمع مي کرديم که يه وقت خداي ناکرده دشمن خودي از غفلت ما استفاده نکنه و با بمب گذاري و يا خرابکاري هواپيما ها و يا تجهيزات و ادوات نظامي غافلگيرمون نکنه .. !!‌ ممکنه براي بعضي ها اين پرسش پيش بيايد که از کجا مي دونستيم که ممکنه منافقين خرابکاري کنند !!؟ پاسخ اين عزيزان را در پست کالبد شکافي يک خيانت داده ام .. بله اين نامرد ها در روز هاي اوج جنگ کابل هاي فرامين هواپيمايي که قرار بود عازم منطقه شود رو تا نيمه بريده بودند .. تا با کوچک ترين حرکتي در پرواز سقوط کنه .. !

جنايتي ديگر ..

باور کنيد اگه بنا باشه با اين ضرباهنگ مصاديق جنايات و خيانت هاي سران گروهک منافقين رو شرح دهم ، در يکي دو پست جا نمي گيرد .. در حالي که هنوز به مطلب اصلي نرسيده ام .. ! از اين رو مقدمه منافق شناسي رو بعد از شرح ماجرايي ديگر در اين پاراگراف مي بندم . همه مي دونيد ... بعد از اين که دست سازمان مجاهدين خلق ايران براي مردم رو شد . و سرکوب آن ها شدت يافت . و خانه هاي تيمي ان ها روز به روز لو رفته و با ريزش هواداران مواجه شد ، سران خائن گروهک منافقين به يک باره هويت ضد مردمي خود رو با پيوستن به قصر دشمن يعني صدام حسين عملآ آشکار کردند .

نيروهاي مزدور و خائن گروهک منافقين که به عراق پناهنده شده بودند براي خوش خدمتي به ارباب خود با پوشيدن يونيفورم سربازان ايراني ، به کمين مي نشستند و با پيدا شدن سر و کله اولين گروه رزمنده ايراني خيلي راحت به آن ها نزديک شده و در اولين فرصت بدست امده نا جوانمردانه از پشت همه رو به رگبار مي بستند .. ! تجسم کنيد آخه اين انصافه .. يک جوان ايراني که با هزاران اميد و آرزو لباس مقدس سربازي رو به تن کرده و گروهان وي براي دفاع از آب و خاک کشور به جبهه اعزام شده بود ، اين درسته طفلکي ها رو مظلومانه به شهادت برسونند .. !!؟؟ آخه قساوت و سنگدلي تا چه حد .. !!؟ آخه مصب ات شکر اين درسته با مشاوره دادن و راهنمايي کردن علي شيميايي معروف مهلک ترين گاز هاي سمي و خطرناک رو ناجوانمردانه با گراي مزدوران خود به ريه هاي سربازان بي گناه ايراني بفرستند .. !!؟؟ کجاي اين کار ها مبارزه با رژيم تلقي مي شود !!؟ قبلآ ماجراي مادر پير و بيماري رو که با التماس از من خواسته بود مرخصي فرزند سربازش رو براي وداع مادرانه گرفته و با خود به تهران اورم رو تعريف کرده ام .. که چگونه فرمانده اش با ناراحتي خبر شهادت او را توسط منافقين به من داد .. باور کنيد به شرفم سوگند هرگاه ياد اين صحنه دردناک مي افتم بد جوري جيگرم اتيش مي گيره .. به همين دليل هرگز اين جاني ها رو نمي توانم فراموش کنم . آخه اين رسم جنگ و مبارزه است !؟ خدا لعنت تون کنه ..

نقش راديو در تبليغات جنگي ..

از اين که مقدمه ام کمي طولاني شد ، پوزش مي خواهم . واقعآ دل پرخوني از اين تروريست هاي خائن دارم . که به هيچ عنوان ياد و خاطرات درد اور ان از ذهن ام پاک نمي شود . آن ها با استناد به اين شعار که " هدف وسيله رو توجيه مي کنه " هر کاري که فکرش رو بکنيد انجام دادند . جالبه که از رو هم نمي روند ! و با وجودي که مي دونند هيچ طرفداري در بين مردم ندارند ، همچنان به فعاليت هاي ضد مردمي خود ادامه مي دهند .. ! بله عرض مي کردم .. رجوي و دار و دسته اش براي اين که جيره خودشون رو از ارباب ديوانه بگيرند ، مرتب در انديشه خوش خدمتي بودند .. هموطنان رزمنده حتمآ به ياد دارند که در تمام دوران جنگ راديو عراق با تبليغات شبانه روزي خود سعي در تظعيف مردم و قواي مسلح ما رو داشت . ان ها ضمن اين که اخبار و امار کذبي را پخش مي کردند ، مرتب از رزمندگان مي خواستند که اسلحه را زمين گذاشته و به ان ها ملحق شوند .. ! آن ها در اين راه تا جايي پيش رفته بودند که در ساعاتي از شبانه روز با مخطاب قرار دادن خلبانان نيروي هوايي و ارايه مختصات جغرافيايي باند هاي فرود در خاک عراق از ان ها دعوت مي کردند با پشت کردن به نظام و پيوستن به ارتش آزاديبخش عراق !!! آينده خود رو تآمين کنند .. ! البته متآسفانه بايد بگويم بعضي از خلبانان به دليل مشکلاتي که براي ان ها به وجود امده بود و احيانآ حرمت شکني هاي نابخرادنه توسط بعضي افراد غير مسئول و حتي مسايل و مشکلات خانوادگي باعث شده بود به عنوان اخرين گزينه ، گول وعده هاي کاذب تبليغات دشمن رو خورده و در کمال نامردي با برداشتن هواپيما راهي خاک دشمن شوند ! اين عده خيلي زود متوجه بزرگ ترين اشتباه زندگي خود شدند اما افسوس که همه پل هاي پشت سرشون رو خراب کرده بودند . درد اور ترين مورد ، فرار يک فروند هواپيماي تامکت به خاک عراق بود .. که خوشبختانه بر اثر وحشت نيروهاي عراقي و تصور ساختگي بودن هماهنگي هاي خائنانه دو نفر خلبان هواپيما توسط چند فروند ميگ عراقي تعقيب و در نهايت مورد اصابت قرار مي گيرد .. و هواپيما در نزديکي باند به زمين خورده و متلاشي مي شود ! و داغ تحقيق از گربه هاي قهرمان رو به دل دشمن مي گذارد ! لذا عراقي ها براي نشان دادن قدرت خود مجسمه خلبان ميگ رو بر محل لاشه تامکت نصب مي کنند تا به جهانيان بگويند ما توانستيم اف - ۱۴ رو ساقط کنيم . ( البته در يک پست با تصاوير مستند به اين موضوع دقيقآ پرداخته بودم اما متآسفانه موفق به پيدا کردن لينکش نشدم ! ) اگه پيدا شد در بخش کامنت قرار مي دهم .

اين صداي راديو مجاهد است .. !!

حال که ماهيت ضد مردمي گروهک منافقين بر ما ثابت شد ، تصور سازماندهي به خاطر تسلط بر اريکه قدرت از قبل از انقلاب دور از ذهن نيست .. ! به عبارتي سران مجاهدين خلق بعد از انشعابات گوناگون و جذب نيروهاي فريب خورده ، خود را براي خيزش نهايي اماده کرده بود . اين مسئله رو مي شود از تجهيزاتي که در اختيار داشتند فهميد . يکي از همين ابزار ها در اختيار داشتن ايستگاه راديويي بود ! اگه اشتباه نکنم صداي اين راديو حتي قبل از رو شدن چهره جنايتکارانه آن ها در ايران شنيده مي شد ! يعني قبل از سال ۱۳۶۰ آن ها از اين راديو استفاده مي کردند . در باره نقش حساس اين راديو بايد افزود : منافقين استفاده هاي کاربردي فراواني از اين راديو مي کردند .. مخصوصآ شاخه نظامي آن که بخش ترور هاي کور را به عهده داشت ، از اين امواج در رساندن پيام رمز در ساعات معين به سرپل هاي عملياتي خويش استفاده مي کردند .. ! خوب يادمه بعد از افشاء شدن چهره تروريستي سازمان ، راديو مجاهد تنها رسانه اي بود که فرماندهان و سران از آن به عنوان سازماندهي نيروهاي خود استفاده مي کردند .. آن ها به شيوه گويندگان راديو عراق مرتب در حال تضعيف نيروهاي رزمي کشور و خصوصا خانواده هاشون بودند .. ! و همان گونه که اشاره کردم در ساعات معيني هم پيام هاي رمز دار ارسال مي کرد .. ! مشخص بود که اين جنايتکاران بدين وسيله با نيروهاي خود در ارتباط اند ..

ارسال پارازيت ..

نظام جمهوري اسلامي که ضربات زيادي از اين گروهک جنايتکار خورده بود ، و علاوه بر مسئولان شهروندان بي گناه هم طعمه اهداف شوم اين نامردان شده بودند ، در پي کشف و از کار انداختن اين رسانه بود . آن ها ابتدا با ارسال پارازيت هاي قوي سعي در اختلال امواج راديو مجاهد رو داشتند .. اما منافقين با جا به جايي سرور يا فرستنده اصلي ، امواج پارازيت رو خنثي مي کرد .. ! ديگر کار به جايي رسيده بود که اين راديو عملآ و به قول معروف آشکارا پيام هاي مخرب خود را براي اعضايش قرائت مي کرد و در فواصل معين هم به تبليغات کاذب مي پرداخت .. سازمان هاي امنيتي و تيم هاي تجسس جستجوي گسترده اي رو براي کشف اين ايستگاه راديويي آغاز کرده بود . حتي منافقين بريده و تواب هم از محل استقرار ان بي اطلاع بودند .. ! تا اين که در سال ۱۳۶۰ سازمان منافقين اعلام جنگ مسلحانه به نظام مي دهد .. ! و عملآ از طريق اين راديو به سازماندهي نيروهاي باقي مانده در خاک ايران مي پردازند در همين سال کشف مي شود که محل استقرار راديو مجاهد در دل يکي از کوه هاي کردستان قرار دارد ! کشف محل تقريبي راديو ، جاي اميدواري فراواني رو به دست مي اورد . از اين رو برنامه براي از کار انداختن صداي منافق وارد فاز تازه اي مي شود ..

تصميم براي نابودي راديو

بلافاصله ستادي از با تجربه ترين متخصصان نيروي هوايي ، اداره فرکانس هاي شرکت مخابرات ، اداره دوم ارتش ، بر و بچه هاي خبره تجسس و اطلاعات و .... ماموريت مي يابند محل راديوي منافق رو کشف کرده و سپس دستو به انهدام آن دهند . در اين جا براي آگاهي دقيق و بهتر شما دوستان ، پارانتزي رو باز مي کنم .. آيا حادثه انفجار دفتر نخست وزيري رو به خاطر داريد .. !؟ که طي آن رجايي و باهنر به شهادت رسيدند !؟ قديمي ها حتمآ يادشونه که در اون زمان از شخصي به نام " کشميري " ياد مي کردند که عامل نفوذي سازمان منافقين بوده و همين شخص در کيف کوچک دستي اش بمب قوي به داخل دفتر برده بود . و دقايقي قبل از انفجار خيلي آروم و بي سر و صدا از ساختمان خارج مي شود ! من يادمه که در همان دقايق اوليه نام او هم به عنوان يکي از شهداي حادثه خونين انفجار دفتر نخست وزيري برده مي شد .. ! اما بعد از چند روز مشخص مي شود بعد از انجام عمل تروريستي از يکي از مرزهاي شمالي کشور رو ترک کرده است .. ! در باره چگونگي پيوستن او به سازمان منافقين نقل است :

وي قبل از انقلاب توسط پسر دايي خود " ابوالفضل دلنواز " كه برادر همسرش نيز بود و در درگيري مسلحانه معدوم شد ، جذب سازمان مجاهدين مي شود . وي در ابتداي امر در بحث هاي خانوادگي از آن ها حمايت مي کرد ليکن به مرور زمان چهره اي حزب اللهي و حامي جمهوري اسلامي به خود گرفت و كمي پيچيده تر عمل کرد . او قيافه حق به جانبي داشت، با ريش محرابي، قشنگ و صورت سرخ و سفيد موجه كه هر كس كه ايشان را مي ديد، فكر مي كرد حتي نماز شبش را نيز ترك نمي كند ... !! البته اضافه کنم مدارک و اطلاعات دقيق و زيادي در باره " مسعود کشميري " آن خواننده محترم در اختيارم قرار داده بود تا در پست ويژه منافقين استفاده کنم . که حکايت از رد پاي او در اغلب اتفاقات مهم بعد از انقلاب ( قبل از انفجار دفتر نخست وزيري ) دارد . که مورد بحث ام نيست . اما همين قدر بگويم اين شخص به خاطر حضورش در نخست وزيري و ايضآ يکي از اعضاي ستاد شناسايي راديو مجاهد ، سريع ندا رو به يارانش مي دهد .. ! که چه نشسته ايد .. رژيم دارد روي سرتون خراب مي شود !!‌

وقتي کار گره مي خورد .. !

آن چه مسلم و آشکار است ، گروهي که اعلام جنگ مسلحانه به مسئولان کشورش مي دهد صد در صد ( با پوزش از شما ياران ) سرش در آخور کشور قدرتمندي است . و پر واضح است که سران جنايتکار منافقين به کمک همين کشور ها ( که بعدآ در حمايت از صدام حسين رسمآ وارد عمل شدند ) فکر مواقع اضطراري رو کرده بود . و با شناختي که از طبع گدا صفتي دار و دسته رجوي داريم ، چه بسا چند برابر قيمت مدرن کردن فرستنده راديويي اش و همچنين بابت جابه جايي کردن تجهيزات از اربابان غربي خود پول گرفته بود .. ! بقيه اش رو مي توان حدس زد .. در آن سوي يعني پايتخت ايران مسعود خان کشميري گراي اشتباهي به اعضاي گروه ستاد شناسايي راديو منافق مي دهد .. و در کوه پايه هاي کردستان هم عده اي سراسيمه مشغول استتار فرستنده و مدرنيزه کردن ان هستند .. تا عمرآ نيروي هوايي قادر به کشف و انهدام آن نباشد .. !! خصوصآ اين که کارخانه سازنده راديو هم کلي در باب تضمين و غير قابل کشف بودن سيستم هاي آن افاضات رد و بدل کرده بود ... !!

تجسس وجب به وجب کوه ها ..

خلاصه با کارشکني هاي کشميري و تلاش شبانه روزي تيم شناسايي اثري از محل راديو منافق ديده نمي شود ..!! ضمن اين که آقايون متوجه مي شوند صداي ان رسا تر هم شده است .. !! و گويندگان جلف صداي منافق با قدرت تمام در تمام مدت شبانه روز اقدام به ارسال پيام و تضعيف قواي مسلح ايران مي پردازد .. و خيلي راحت با عوامل خود و شاخه هاي نظامي ارتباط برقرار مي کنند .. ! وقتي مدتي از حضور بچه هاي تجسس در کردستان مي گذرد ، ناگهان به ذهن يکي از فرماندهان با تجربه نيروي هوايي خطور مي کند .. اي دل غافل .. چرا از هواپيماي خفاش براي کشف ان استفاده نکنيم .. ! و از اون جايي که احتمالآ اين فرمانده با درايت از قبل حدس مي زده است که ممکنه کاسه اي زير نيم کاسه اي باشد ، لذا سعي مي کند موضوع رو محرمانه پي گيري و ابلاغ کند ...

پايگاه يکم ترابري

در حالي که در دل کوه پايه هاي صعب البور و مملو از برف کردستان ، گروه فني راديو منافق در حال رفع خستگي و جشن موفقيت خود بودند .. در ساختمان عمليات پايگاه يکم ترابري محل ماموريت هواپيماي خفاش کوه هاي مرتفع کردستان اعلام مي شود .. ! از سوي ديگر قبلآ به پرسنل خبره تيم شناسايي و عمليات خفاش که مسئول کار با سيستم هاي الکترونيک و تجهيزات هواپيما هستند ، در باره حساسيت موضوع و همچنين امنيت ملي صحبت شده است . و پرسنل کارآزموده به خوبي مي دونند که در کوهستان به دنبال چه چيزي باشند .. لازم به ذکر است اين عزيزان در تمام ايام جنگ با پرواز هاي شبانه روزي خود تمام تحرکات هوايي و زميني دشمن رو کنترل مي کردند .. و به قول همين بچه ها ، خلبان هاي شکاري عراقي به محض نشستن پشت فرمون ميگ هاي مجهز خود همين که استارت مي زدند ، ان ها متوجه شده و به پست فرماندهي مناطق اطلاع مي دادند .. و آن ها هم اولين کاري که مي کردند به صدا در اوردن آژير قرمز بود .. و حتمآ يادتونه در مقطعي از جنگ که آمريکايي ها با استقرار اسکادراني از هواپيماهاي " آواکس " در خاک عربستان ، تمام اطلاعات و آرايش جنگي ما رو به ستاد هاي فرماندهي عراقي ها مي دادند .. ! و عملآ چند روزي عملآ نيروي هوايي ما قادر به نفوذ به خاک دشمن نبود .. تا اين که بار ديگر فرماندهان با عرضه ارتش طرحي فوق العاده براي مقابله با آواکس ها پياده و اجرا کردند .. و ديديم چه زود و راحت همين خفاش هاي ما تمام نقشه ها و داده هاي جنگي امريکايي ها رو خنثي کردند .. و مثل سابق با اقتدار به مقابله با ان ها پرداختند .. !!

غرش خفاش ها ..

باور کنيد خيلي دلم مي خواهد صحنه چرخش مقتدارانه هواپيماهاي خفاش بر فراز کوه هاي سر به فلک کشيده کردستان رو براي شما دوستان خوبم ترسيم و تجسم کنم .. ابتدا منافقان کور دل نمي دونستند انعکاس زيباي صداي موتورهاي هواپيماي سي - ۱۳۰ که با ملودي دل انگيز خاصي در کوهستان طنين انداخته بود ، به خاطر چيست .. !!؟؟ آن ها به تصور خام خود گمان مي کردند يکي از قارقارک ها دچار مشکل فني شده است .. اما با استمرار صدا ها حسي به آن ها مي گفت .. نکنه براي شناسايي ما آمده اند .. !!؟ در داخل هواپيما بچه ها سخت در تلاش بودند .. خلبان بقدري راحت و جالب در ارتفاع بسيار پائين هواپيماي غول پيکر رو از لاي شکاف درز ها عبور مي داد ، که حتي اواي عاشقانه موش هاي کور با يک ديگر هم توسط برادران اطلاعات عمليات رصد مي شد .. !! چندين ساعت از آغاز پرواز بر فراز کوهستان گذشته بود .. هيچ ردي از امواج راديويي شنيده نمي شد .. به ناچار سرپرست گروه به کابين رفته و از خلبان خواهش مي کند کمي ارتفاع بگيرد .. او معتقد بود ممکنه امواج توسط انتن هاي بسيار کوچک بر عکس تصور ما به قلل کوه کشيده شده باشد .. خليان شجاع بعد از لحظه اي مکث دستان قدرتمندش به روي تراتل ها ( دسته گاز ) رفته و با اشاره اندکي ، پرنده اهنين به نرمي سرعت گرفته و با اندک فشاري رو به عقب يوک ( فرمان هواپيما ) دماغه آن به سمت آسمان بالا مي رود ..

هواپيما چون عقابي تيز پرواز در يک لحظه اوج گرفته و بر فراز قله هاي سترک کوه به چرخش در مي آيد .. هنوز يک دور کامل عمل " هولدينگ " ( چرخش ) رو انجام نداده است که در اولين حالت " بنک " ( زاويه چرخش ) ۴۵ درجه اي ، آواي صلوات توآم با غريو شادي از پائين به گوش مي رسد .. ! لبخند مليحي بر لبان کاپيتان نقش مي بندد . چهره او با تابش نور آفتاب بر موهاي جو گندمي شقيقه اش نشان از لذت انجام موفقيت آميز ماموريت دارد .. بچه هاي کابين همه خوشحال و شادمانند .. خلبان بعد از گرفتن تآئيديه از سرپرست گروه ، انتن هاي اضافي رو جمع مي کند .. لحظاتي بعد رمزي به پست فرماندهي ستاد کل نيروي هوايي مخابره مي شود .. که معني و مفهوم ان مختصات راديو منافق است .. !!‌ و فرداي ان روز با ماموريتي که به ساير هواپيما هاي نيروي هوايي داده مي شود ، اين صدا براي هميشه در گلو خفه مي شود .. ديگر هيچ آوايي به دشمنان قسم خورده اين ملت کد انفجار و ترور نمي دهد .. !

کليه تصاوير اين پست جنبه تزئيني دارد .

dfhbsh.jpg

در پناه ایزد منان پاینده و جاوید باشید .

بهروز مدرسی

این پست ساعت ۱۰:۴۵دقيقه بامداد به تاريخ هفدهم مهر ماه ۱۳۸۹ پایان یافت .

پاینده و برقرار باد ارتشیان دلاور و قهرمان ایران

ajr4i2ce8c0d7seedv8o.jpgWeblog-Archive-.jpg

آرشیو سایت اينجا آرشیو وبلاگ اینجا

(5) Small---2.jpg

rd23049h8n9dltfu0w02.jpg

7xkyxvhsqlfui19kb2yz.jpg

يک درخواست

چندي پيش دختر بسيار عزيزم " نوشين " از شهر زيباي گرگان نوشت .. تعدادی از اخرين عکس هاي نوه هايم ( انا و آوا ) رو منتشر کنم . ضمن تشکر از اين خواننده محترم ،تعدادی از جديد ترين عکس دوقلو هاي شيطون رو تقديم به نوشين جان نازنين مي کنم .

اين عکس گریم شده را چهاردهم مهرماه ۸۹ در شهر بازي - تیراژه گرفتم .

دو قطعه عکس بالا را هم تابستان امسال در کرج گرفتم .